در روزهای اخیر بار دیگر اخبار یمن به صدر اخبار منطقه‌ای برگشته است؛ این بار نه به دلیل حملات موشکی انصارالله به پالایشگاه‌های سعودی و زدن پهبادها و به اسارت گرفتن سعودی‌ها بلکه برای اعلام استقلال یک جنبش حامی ائتلاف سعودی در جنوب یمن و تلاش برای جدایی از سعودی.
 
ابتدای هفته بود که شورای انتقالی جنوب یمن پس از نشست فوق‌العاده خود بیانیه‌ای مهم در این‌باره صادر کرد و از وضع حالت فوق‌العاده، استقلال و خودگردانی در عدن و دیگر استان‌های جنوب یمن خبر داد.
 
«اوسان العنشلی» فرمانده تیپ العاصفه وابسته به شورای انتقالی جنوب اعلام کرد، این نیروها بر اساس دستور ریاست شورای انتقالی، کنترل تأسیسات دولتی مانند بانک‌ها، بندرها و فرودگاه‌ها را در عدن (پایتخت خودخوانده دولت مستعفی) دست گرفته‌اند. در بیانیه صادره شده به این منظور آمده است: «تصمیم به تسلط بر تمام مقرها و سازمان‌های دولتی در استان‌های جنوب در سایه شکست و فساد آنچه دولت قانونی می‌نامند، انجام میشود؛ دولتی که سیاست زیر سلطه بردن و گرسنگی ملت را دنبال می‌کند.»
 

ریشه استقلال‌خواهی جنوب یمن

یمن کنونی از وحدت دو کشور یمن شمالی و یمن جنوبی در سال 1990 شکل گرفته است. در سال 1990 رهبران دو یمن با هم تفاهم نمودند که با یکپارچه سازی سرزمینی با دولتی مشارکتی، یمن واحد را تشکیل دهند.
 
علی عبدالله صالح در سال ۱۹۷۸ به ریاست جمهوری یمن شمالی رسید و پس از شکل‌گیری یمن واحد متشکل از یمن شمالی و جنوبی در سال ۱۹۹۰ به ریاست جمهوری کل یمن رسید و تا سال ۲۰۱۱ در همین پست باقی ماند. علی عبدالله صالح به یک سیاست‌مدار قدرتمند و مسلط تبدیل شده بود که توانست حدود ۳۳ سال بر یمن حکومت کند.
 
صالح پس از به دست گرفتن قدرت کل یمن واحد، جنوبی‌ها را علی‌رغم وعده‌ها و توافقات بسیار در قدرت به حاشیه راند. امری که موجب ظهور جریان «حراک» جنوبی و دیگر گروه‌های مخالف صالح در جنوب شد. این جریان‌ها معتقدند پس از وحدت یمن، علی عبدالله صالح و شمالی‌ها به تعهد خود در تقسیم قدرت عمل نکرده‌اند و جنوبی‌ها از وحدت ضرر کرده‌اند. در سال ۲۰۰۶ جریان حراک جنوبی با شعار استقلال، رسماً اعلام موجودیت کرد. قابل ذکر است در سال ۱۹۹۶ علی عبدالله صالح طی جنگی جنوبی‌ها را مغلوب کرد و سیطره خود را بر جنوب گسترش داد. این مسائل موجب شده است همواره جنوبی‌ها از صالح نفرت داشته باشند.
 

جنگ یمن شعله‌ور شدن خشم جنوبی‌ها

جنگ یمن پیامدها و تهدیدات گوناگونی با خود برای آینده و اکنون یمن همراه داشته است. یکی از این پیامدها تشدید فاصله میان جنوب و شمال و برافروخته شدن دوباره حس استقلال‌طلبی جنوبی‌ها و میدان‌داری جنبش حراک جنوبی است. همان‌گونه که می‌دانیم یمن جنوبی تا بیش از اتحاد با یمن شمالی در سال 1990 یک کشور مستقل بوده است.
 
با تغییر معادلات یمن و تشکیل دو گروه یکی در صنعا (حامیان انصارالله و علی عبدالله صالح) و دیگری در عدن (حامیان دولت «عبدربه منصور هادی» و ائتلاف سعودی و امارات)، جنوبی‌ها بیش از پیش از شمال فاصله گرفتند. گذر و روند جنگ و معادلات سیاسی یمن جنوبی‌ها را با چالش‌های زیادی روبرو کرد.

 

اعلام رسمی تلاش برای استقلال جنوب از کجا شروع شد؟

این مرحله از زمانی آغاز شد که عبدربه منصور هادی مهره سعودی‌ها در اردیبهشت 96، «عیدروس الزبیدی» مرد قدرتمند جنبش حراک جنوبی را از استانداری عدن (استان جنوب یمن) برکنار کرد. برکناری بسیاری از مهره‌های جنوبی و نزدیک به امارات از سوی عبدربه منصورهادی مهره سعودی‌ها، موجب شد باری دیگر جنوبی‌ها اعتراضات خود را تشدید نمایند و خواهان استقلال از شمال باشند. پس از این اتفاق، عیدروس الزبیدی از تشکیل یک شورای انتقالی برای رهبری جنوب یمن (المجلس الانتقالی الجنوبی) خبر داد. عیدروس الزبیدی به عنوان شاخص‌ترین رهبر کنونی جنوبی‌ها و رهبر شورای انتقالی قدرت در جنوب در سال‌روز تشکیل حراک جنوبی (2007/7/7) باری دیگر از استقلال سخن گفت. کلید واژه اصلی سخنان الزبیدی بر عدم تکرار اشتباه گذشته و از دست رفتن استقلال جنوب از سوی شمالی‌ها بود.
 

تشکیل شورای انتقالی جنوب، اولین گام برای تجزیه

عیدروس الزبیدی به عنوان شاخص‌ترین رهبر کنونی جنوبی‌ها و رهبر شورای انتقالی قدرت در جنوب در سالروز تشکیل حراک جنوبی (2007/7/7) در سال 96 باری دیگر از استقلال سخن گفت. کلید واژه اصلی سخنان الزبیدی بر عدم تکرار اشتباه گذشته و از دست رفتن استقلال جنوب از سوی شمالی‌ها بود. علی‌رغم حملات شدید الزبیدی به عبدربه منصورهادی و دولت مستقر بر عدن که علناً مهره‌های سعودی‌اند و با آنکه بسیاری از جنوبی‌ها چون خود الزبیدی به دستور سعودی از استانداری عدن برکنار شدند؛ اما وی در سخنانش بارها از ائتلاف عربی نام برد و خواهان آن شد که آنان کنترل استان‌های جنوبی را در دست بگیرند.
 

رد پای امارات در جنوب

گذر و روند جنگ و معادلات سیاسی یمن جنوبی‌ها را با چالش‌های زیادی روبرو کرد. حراک جنوبی به عنوان جنبش جدایی طلب جنوب، هر روز به امارات نزدیک و از سعودی دورتر شد. یکی از دلایل این اتفاق حمایت امارات از تشکیل فدرال جنوب یا تجزیه جنوب به منظور در کنترل در آوردن عدن و جنوب یمن است؛ امری که برای سعودی‌ها یک شکست بزرگ است.
 
اکنون بسیاری از تحلیل‌گران اتفاقات اخیر را ناشی از تحریک امارات می‌دانند. تشکیل گروه‌های سَلفی در جنوب در سال‌های گذشته، حمایت از حراکی‌ها و حضور حامیان تجزیه در رسانه‌های اماراتی همگی برخی از اقدامات تحریک‌آمیز امارات در جنوب بوده است. شدت انتقادات به عملکرد حامیان امارات در عدن موجب شد «انور قرقاش» بگوید: «مواضع امارات در رویدادهای جنوب یمن در راستای حمایت از ائتلاف سعودی علیه یمن، مشخص و واضح است.» وزیر مشاور امارات در امور روابط خارجه تاکید کرد که «نباید به حال عاملان فتنه و درگیری که در جنوب یمن کشته شدند، تاسف خورد.» قرقاش گفت: «ما از مواضع ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی در درگیریهای عدن حمایت خواهیم کرد.»
 
درگیری‌های زیاد و ادعاهای رسانه‌های دو سوی تنش در عدن در خصوص تسلط نیروهایشان بر عدن و پادگان‌های مهم منطقه جنوب، نشان می‌دهد که وضعیت در عدن بحرانی است. هرچند جنوبی‌ها و طرفداران عبدربه منصور هادی در دشمنی با صنعا مشترک‌اند، اما تضعیف جبهه جنوب فرصتی مناسب برای انصارالله برای رهایی و تنفس موقت از فشارهای هفته‌های اخیر پس از کشته شدن صالح و پیوستن برخی قبایل به جبهه عدن است؛ زیرا گفته می‌شود برخی نیروهای حامی حراک جنوبی در پی درگیری‌ها به سوی جنوب برگشته‌اند و موقتاً گفته‌اند در کنار نیروهای عبدربه نخواهند جنگید. جنوبی‌ها به خوبی این نکته را درک می‌کنند که زبیدی و شورای انتقال جنوب آخرین فرصت آنان در بحران یمن برای بازگشت به رویایشان یعنی شکل گیری جنوب مستقل است.
 

بن سلمان و باتلاق یمن؛ از شمال تا جنوب

اما سؤال اصلی آن است که آیا بن سلمان برای رهایی از چالش یمن، حاضر است خواست حداکثری خود یعنی "تسلط بر کل یمن" عقب‌نشینی نموده و جنوب را به ازای سرکوب و محدود کردن انصارالله در شمال به اماراتی‌ها بسپارد؟ جواب این سؤال شاید زمان زیادی برای رسیدن به آن انتظار لازم نباشد.
 
گفتنی است دولت سعودی در دی‌ماه سال گذشته (۱۳۹۸) پس از ماه‌ها جنگ و درگیری شدید میان دولت مستعفی منصور هادی و شبه‌ نظامیان شورای انتقالی جنوب، توانست طرفین را در ریاض گرد هم آورد و سران دو طرف را مجبور به امضای توافق ریاض کند. توافقی که از همان روزهای ابتدایی امکان عملی نشدن آن روشن بود و تاکنون نیز عمده بندهای آن اجرا نشده است.